فاطمه احمدپور شکیب کیست ؟

شهرت عمه ام که چندین سال قبلِ به دنیا آمدن من فوت شده "رنجکش" بوده
نامش "کشور"

دیشب همه از "کشور رنجکش" ی می گفتند که غریبانه در چهل و خورده ای سالگی مُرد. من تمام مدت به اسمش فکر می کردم به اسم و فامیلش که چقدر برازنده وطن غریب من است.

در اوج درد جسمی و روحی و دل تنگی گف می رم تهران
دلخور شدم!

از هر چی اونو از من بگیره متنفرم. از درس و کتاب بگیر تا سفر.

اثاث کشی همیشه سخت ه
اثاث های دفتر رو بار زدیم و آوردیم ولو کردیم تو دفتر جدید

دفتر جدیدمون طبقه پنج قهوه جازوه هست با یه صاب دفتر خوب و مهربون.

راندن و رانده شدن هر دو جزو سهمگین ترین اتفاقاتی است که در برخی موارد آدمی در زندگی اش محکوم به اجرا و گردن نهادن به آن است. بخصوص چه در مقام کسی که طرد کننده هستی چه در مقام کسی که طرد میشوی برای طرف مقابلت احترام و ارزش انسانی و اخلاقی قائلی. 

اما وقتی جای برای کلمه و دیالوگ گویی نیست

میشوی ضحاک مار دوش میرانی و میبلعی و به اندازه ادمی که طرد کردی در هم میشکنی

چون انسان را رعایت نکردی.

حس پاشم برم سر کار رو ندارم !
بس که این جسم شایدم ذهنم خسته است.

بگذار خیال کنند جزیره های تنهایی هستیم که از فکر کردن به خودمان، آینده مان و کشورمان عاجزیم.

Yanımda kal
yanımda kal
Çok geç rastladım sana
.
.
.

lز تمام دنیا بی خبرم. از تمام اخبار دنیا. همه فیلتر شکن ها در صف انتظارند. مهمانها را اندازه تمام دنیایی که از آن بی خبرم بغل کردم و بوسیدم و راهی شان کردم. با تمام خستگی، بی خبر از کشورم نشستم قالب وبلاگ عوض می کنم و عجیب هوس رقصیدن دارم. این که سرم را روی شانه اش بگذارم و برقصیم تا خسته تر بشم تا فردا برسد و برقصیم و برقصیم و برقصیم ...

انگار تسکین به وجود اومده که به آدما یادآوری کنه این دنیا همچی بی حساب و کتاب نیست.
چه از بابت خیرش
چه از بابت شرش

نمی دونم از سختی کار این چند روز اخیره یا مشکل دیگه ای هست کل قفسه و سینه و دستام درد نمیکنه دو تا نیترو گلیسیرین گذاشتم زیر زبونم و دراز کشیدم که به خیال خودم یکهو سکته ای چیزی نکنم. فکرم درگیره از سکوت و بی خبری و زنده به گوری و بی آرزویی ه.

به قول یکی هنوز جوانی؟

دوس دارم بگم نه ... نه ... نه 

آریتمی، دیگوکسین و ..... خواب 

ســـر کـــوه بــلـــند

سپیده وحیدی & پویا محمودی

یک عدد بیچاره دلتنگ پدر و مادرم، دلتنگ سینا و گذشته مان ...

یک عدد بیچاره می باشم که با پیشی دعوا می کنم سر پی پی مالی اش به کل موکت بعد عذاب وجدان میگیرم و سعی می کنم حالیش کنم اشتباه کردم سرش داد زدم و از دلش در بیارم.

پیشی مون بید داره و ما بید زده شدیم. با پیشی می شینیم جلو هم چشم تو چشم هم خودمونو می خاریم دو تائی !

عصر برنامه بید کشی داریم
شکلک ماجرای هیجان انگیز حمام پیشی.

وقتی ترس از دست دادن نداری – یا بهتر بگویم وقتی مطمئنی بعد از هر از دست دادنی دنیای بهتری انتظارت را می کشد –زندگی آرام تر، رنگی تر و امن تر پیش می رود.